حادواقعیت؛ سینمای فورزانی و کاته
مدخل بحث را با بودریار آغاز میکنیم که معتقد بود وضعیت پست مدرن مولد حاد واقعیت است. بودریار با مطرح کردن وانمودگی سوژه در دنیای بعد از صنعت، معتقد بود دیگر دوران تولید به سر رسیده است و نهایتا محصول را نتیجه بازنگری در تولید مطرح کرد. شاید بسیاری فکر کنند که بودریار وانمودگی را مطرح کرده است و بعد آن را گسترش داده است؛ اما خلاف این موضوع صادق تر است. او ابتدا متوجه پایان یافتن تولیدات دوران صنعتی بود و پس از آن نظریه بازتولید مطرح گشت. بودریار از این تولید، دوباره واقعیتی متفاوت بیرون کشید که آن را حاد واقعیت نامید و نهایتا برگ برنده ی خود یعنی وانمودگی را اینگونه مطرح کرد: حاد واقعیت، وانمودهای از واقعیت است. این مفهوم چیزیست که سنگبنای پسا ساختگرایی و بعد از آن پست مدرن است.
با توجه به محصول بودگی سینما به عنوان یک کالای فرهنگی یا رسانه میتوان نظریات بودریار را در بحث سوژه و محصول به سینما نیز بسط داد. سینما، شاید نگوییم مهمترین ولی یکی از بزرگترین رسانه های دوره پست مدرن، است که با بازتولید محصولات فرهنگی که نه به ما محصولی جدید ارائه کرده است؛ مثلا کافیست به بازتولید های بینا متنی رابرت آلدریچ و یا هجوآمیز برادران کوئن اشاره کرد. سینمای پستمدرن نوعی بازی را با قراردادهای سینمای پیشین خود انجام میدهد و هدفش بازتولید سینما است.
اجازه دهید دقیق تر این بازتولید را مطرح کنیم. امروزه صرف نظر از تولید محصول فرهنگی جدید با یک سینمای متفاوت روبرو هستیم که به خودش ارجاع میدهد و خودش را بازیابی میکند. فیلمسازان هوشنمد این دوره این موضوع بازتولید را دریافتند و به جای بازتولید فیلمها به بازتولید قراردادهای سینما دست زدند. مثلا زوج بلژیکی و جوانی که اولین فیلم بلند آنان amer بوده است؛ با بازگشت به سینمای دهه هفتاد و هشتاد، نوعی رنگ آفرینی نوستالژی در آثار آن دوره ایجاد کردند.
از فیلم Amer محصول ۲۰۰۹/ اثر فورزانی و کاته
برونو فورزانی و هلن کاته هر دو فعالیتشان را با ساختن فیلم کوتاهی به نام الفبای مرگ برای یک مجموعه مستقل فیلمسازی آغاز کردند و در ادامه مسیر آنها سه فیلم سینمایی بلند با نام های amer (2009) ، رنگ درهم عجیب بدنت (2013) و بگذار جسدها در آفتاب بسوزند (2017) را تولید کردند. فیلم های این زوج هنرمند با برجسته کردن فرمهای تصویری سعی در بازتولید حاد واقعیت سوژه دارند و قراردادهای سینما را به کمک بازتولیدی دقیق احیا میکنند. این فیلمها با زیرکی، نوستالژی حاصل از سینمای دهه هفتاد و هشتاد ـ چه سینمای سرگرمکننده و چه سینمای کالت ـ را بازی میدهند و با برجسته کردن تصویر از خلال نماهای اکستریم کلوزآپ به سینمایی پر از احساسات مالیخولیایی دست مییابند که این مولفه ها سبب تثبیت تولیدات دهه هفتاد و هشتاد می شوند. توجه این فیلمسازان به قراردادهای مدرنیسم برشتی در سینما و پرشهای گیجکننده روایی که مخاطب را از داستان به بیرون پرت می کند، اکنون همراه با بازیگوشی در سینمای تعقیب و گریز حسی آفریده است که میتوان با کمک از بودریار آن را حاد واقعیت نامید.
از فیلم رنگ درهم عجیب بدنت محصول ۲۰۱۳/ اثر فورزانی و کاته
هنگامیکه نمای بسیار درشتی از چشمان شخصیتی به نمای بسیار درشتی از اندام جنسی شخصیت مقابلش میبینیم حس اروتیسیسم تنها برداشتی است که مخاطب حق انتخاب آن را دارد، و یا گاهی برش هایی از عطر زدن بانوان به قدری حسآفرینی می شود که گویی بوی عطر به مشام مخاطب می رسد! و این همان حاد واقعیتی است که بودریار از آن یاد میکرد. سه فیلم بلند این زوج، خرافات جادویی عجیب را به ژانرهای وحشت، اروتیک و جادهای پیوند زده است. مثلا فیلم amer همچون فیلمهای trash دهه هفتاد ژانر وحشتی است که زندگی یک کودک را تا بزرگسالی دنبال میکند؛ همانگونه که بازی با ناخودآگاه و جادو بستر ژانر وحشت سینمای «جیالو»ی ایتالیا را فراهم کرده است، فیلم amer نیز این امکان را فراهم میآورد. اما مسئله متفاوت فیلم amer آن است که ما در خلال این داستان به نماهای اروتیک و ترسناک با اکستریم کلوزآپهایی برمیخوریم که هدفشان انتقال ملموستر ترس است. افزون بر این موضوع فیلم، با رنگآفرینی خاص خودش حسی به مخاطبش ارائه میدهد که او در هر لحظه با شخصیت پیوند می خورد. ترس عنصری است که همراه دختر کوچک داستان است و دوران کودکی، بلوغ و میانسالی را معناهای متفاوتی می دهد. این جمله همان چیزیست که فیلم برایمان تفسیر کرده است. دیگر مخاطب حق انتخاب ندارد و باید همراه دختر ترس هایش را لمس کند. این حس آفرینی با رنگ پاشی فورزانی و کاته شدیدتر میشود و مخاطب با تماشای رنگ قرمز در تصاویر بسیار درشت جنسی به حاد اروتیسیم میرسد، حال رنگهای آبی، سبز، زرد و بنفش نیز مخاطب را در حالات متفاوت دیگری قرار می دهد. دستمالی که برای پاک کردن عرق بدن استفاده میشود یا مورچهای که توسط دختری روی بدنش له میشود نشان میدهد این فیلمسازان به trash ساختن فیلم خود وفادارند.البته از این منظر کارهای آنان به سینمای کالت دهه هفتاد نزدیکتر نیز میشود. از سویی آنها بیشتر سینما را نوعی سرگرمی میبینند و مخاطب را در نقطه کانونی شدگی روایت قرار میدهند. البته بسط دادن نظریه کانونی شدگی مانفرید یان در این مقال نمیگنجد اما اگر به طور خلاصه بگوییم؛ می شود فیلمسازان را صاحب زاویه دید در نظر گرفت که به جای توجه به شخصیت های درون روایت، مخاطب را در نقطه کانونی شدگی قرار میدهند. این نقطهای که مخاطب قرار میگیرد همان دریافت حاد واقعیتی است که فیلمسازان قصد دارند تا مخاطب تجربه کند.
اکنون میخواهیم تا در بررسی فرم سبک شناسی سینمای فورزانی و کاته کمی دقیق تر شویم. فرم های تکرارشونده آثار آنان که به طور متناوب دیده می شود بسیار گسترده است و نمی توان در این مطلب آنها را جمع کرد ولی عموما این زوج از فرم چرخش تصویر برای گیج کردن، از نمای اکستریم کلوز برای ایجاد حس، از رنگ های زمینه ای برای شدید کردن حس، از برش های ناگهانی و بسیار پرت برای تغییر سریع حس، از تدوین سریع برای ایجاد کشش احساسات، از تصاویر ثابت برای منجمد ساختن احساسات مخاطب، از حرکت های کند شونده برای تعلیق حسی و ... استفاده میکنند. همچنین همیشه در چینش، یک زیبایی کثیف را در صحنه ی فیلم آنها شاهد هستیم؛ مثلا در فیلم بگذار جسدها در آفتاب بسوزند، فردی با لباسهای مرتب و تمیز، قصاب گوشتهای کثیف است. تصویر آنان، زیباییِ چینشِ کثیف – یا بهتر بگوییم کثیفیِ استریلیزهای - را رقم زده است که باز میتوانیم نزدیکی آن را به سینمای دهه هفتاد ایتالیا مخصوصا «جیالو»ها لمس کرد.
بار دیگر به بودریار برمیگردیم؛ گفتیم او مطرح کرد: حادواقعیت وانمودهی واقعیت است. همچنین مطرح شد که این وانمودگی حاصل بازتولید محصول است که در اینجا محصول فرهنگی سینماست. سینما برای رسیدن به بازتولید بینهایت روش را داراست ولی عموما بیشتر بازتولیدها در این چهار دسته قرار میگیرند: بدل سازی، هجو، بریکلاژ و بینامتنیت. بدلسازی همان جاینشینی است که واقعیت را از زاویه متفاوتی میبیند و یا تولید را به روش دیگری انجام میدهد؛ در این حالت محصول نهایی همان محصول قدیمی است فقط روش ساخت آن تغییر کرده است. سینمای فورزانی-کاته، یک بدلسازی از فیلمهای مدرنیسم عموما ایتالیاست که روش ارائه آن تغییر کرده است و نه محصول نهایی. فرم نیز دو مسیر را طی میکند: ۱.سبک ۲.روایت. جالب است بدانید برای بررسی فرم سبکشناسی نیاز به مسیر و روش داریم ولی برای بررسی فرم روایت آغاز و پایان مطرح میشود. این دو موضوع تقریبا شاکله اصلی بررسی این مقاله از سینمای فورزانی-کاته است؛ آنها با تغییر در فرم سبکی دههی هفتاد و هشتاد سینمای عامهپسند یا کالت –که عموما سینمای «جیالو»ی ایتالیاست- خود را پستمدرن میکنند.
سینما امروزه دیگر تولید جدید نیست؛ بلکه هدف عصر پست مدرن دست یافتن به روشهای تولید متفاوت است. کاری که زوج فورزانی-کاته رقم زده اند جدا از ایجاد حس، همچون کمیکبوکهای مارول و dc فراوان نمای اکستریم کلوزآپ دارد. آنها قراردادهای اصلی سینما را تغییر میدهند، اصلاح میکنند و دوباره دست به تولیدی جدید میزنند. کار آنان به این دلیل اهمیت دارد که فرم سبکپردازی آنان بسیار رادیکال و متفاوت از دیگر سینماگران صنعتی است و استقلال آنهاست که شاید تمرکز را از روی آنان برداشته است. ما در این مقاله تمام تلاشمان را بر این نهادیم تا سینمای ناشناخته فورزانی-کاته را به شما معرفی نماییم تا با دیدن این سبک کمی از جریان اصلی دور شوید، فیلم متفاوت ببینید و البته سرگرم شوید.
نوشته عارف حسن زاده/
زِد-آرته - ZEDarte
دیدگاههای بازدیدکنندگان
ممنون، مقاله مفیدی بود.
615 روز پیش ارسال پاسخسلامت باشید.
610 روز پیش ارسال پاسخ