- شانتال اکرمن درباره ژان دیلمان گفته است که او باید زندگیاش را طوری تنظیم کند که هیچ فضا و زمانی برای افسرده شدن یا اضطراب نداشته باشد. او اصلاً نمیخواهد یک ساعت هم وقت آزاد داشته باشد، چون نمیداند چطور باید آن را پر کند. گویی ژان دیلمان چنان خودش را در جزئیات کوچک و ساده زندگی روزمرهاش گم میکند تا مجبور نشود با هراسها، سرخوردگیها و امیال عقیم خود روبرو شود.
درواقع فراغت و برهم خوردن نظم همیشگی در روال تکراری هرروزه برای چنین زنی نتیجهای جز بطالت و ملالت به دنبال ندارد و پناه بردن به روزمرگی راهی برای گریز از افسردگی است که انگار فرجام محتوم تمام زنهایی است که از مواجهه سطحی و سادهانگارانه جهان با خویش خستهاند. به قول سیمون دوبووار «خانهداری به زن اجازه میدهد به فراری نامعلوم بهدوراز خود دست بزند». ازاینرو خانه ژان دیلمان جهانی را تداعی میکند که با درگیر کردن جسم زن در امور تکراری و کسالت بار خانهداری روح او را در حصار ملال و رخوت و یکنواختی زندگی روزمره به اسارت درمیآورد. به همین دلیل است که ژان دیلمان در انتها دست به عصیانی خود ویرانگرانه میزند تا خود را از چارچوب قواعد تحمیلی و جبری پیرامونش برهاند. انگار تنها راه رهایی، تن دادن به تباهی خودخواستهای است که درنهایت خود آکرمن نیز همان راه را در پیش میگیرد.
دیدگاه خود را بنویسید